دانلود وصیت نامه - شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
 
***** HOSSEIN ARYAN FAR *****

وصیت نامه را درقالب ورد، دانلود کنید Download 

  • قانون مدنی 
     فصل اول: کلیات
    ماده 825- وصیت بر دو قسم است: تملیکی و عهدی.
    ماده 826- وصیت تملیکی :عبارت است از اینکه کسی عین یا منفعتی را از مال خود برای زمان بعد از فوتش به دیگری مجاناً تملیک کند.
    وصیت عهدی :عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای انجام امر یا اموری یا تصرفات دیگری مأمور می‌نماید
    .
    مانند وصیّت به تجهیزش یا اجیر گرفتن برای حج، نماز، روزه و امثال این ها
    وصیت کننده = موصی
    ، کسی که وصیت به نفع او شده است = موصی له، مورد وصیت = موصی به، و کسی که به موجب وصیت عهدی ولیّ بر مورد ثلث یا بر صغیر قرار داده می‌شود = وصی نامیده می‌شود.
    ماده 827- تملیک به موجب وصیت محقق نمی‌شود مگر با قبول موصی له پس از فوت موصی.
    ماده 828- هر گاه موصی له غیر محصور باشد، مثل اینکه وصیت برای فقرا یا امور عام المنفعه شود، قبول شرط نیست.
    ماده 829- قبول موصی له قبل از فوت موصی مؤثر نیست و موصی می‌تواند از وصیت خود رجوع کند، حتی در صورتی که موصی له، موصی به را قبض کرده باشد.
    ماده 830- نسبت به موصی له، رد یا قبول وصیت بعد از فوت موصی معتبر است. بنابراین، اگر موصی له قبل از فوت موصی وصیت را رد کرده باشد، بعد از فوت می‌تواند آن را قبول کند، و اگر بعد از فوت آن را قبول و موصی به را قبض کرد، دیگر نمی‌تواند آن را رد کند، لیکن اگر قبل از فوت قبول کرده باشد بعد از فوت قبول ثانوی لازم نیست.
    ماده 831- اگر موصی له صغیر یا مجنون باشد، رد یا قبول وصیت با ولی خواهد بود.
    ماده 832- موصی له می‌تواند وصیت را نسبت به قسمتی از موصی به قبول کند؛ در این صورت، وصیت نسبت به قسمتی که قبول شده صحیح و نسبت به قسمت دیگر باطل می‌شود.
    ماده 833- ورثه موصی نمی‌توانند در موصی به تصرف کنند، مادام که موصی له رد یا قبول خود را به آنها اعلام نکرده است.
    اگر تأخیر این اعلام موجب تضرر ورثه باشد، حاکم موصی له را مجبور می‌کند که تصمیم خود را معین نماید.
    ماده 834- در وصیت عهدی قبول شرط نیست، لیکن وصی می‌تواند مادام که موصی زنده است وصایت را رد کند؛ و اگر قبل از فوت موصی رد نکرد، بعد از آن حق رد ندارد، اگر چه جاهل بر وصایت بوده باشد.
  • فصل دوم: در موصی
    ماده 835- موصی باید نسبت به مورد وصیت جایزالتصرف باشد.
    ماده 836- هرگاه کسی به قصد خودکشی خود را مجروح یا مسموم کند یا اعمال دیگر از این قبیل، که موجب هلاکت است، مرتکب گردد و پس از آن وصیت نماید، آن وصیت در صورت هلاکت باطل است، و هرگاه اتفاقاً منتهی به موت نشد، وصیت نافذ خواهد بود.
    ماده 837- اگر کسی به موجب وصیت یک یا چند نفر از ورثه خود را از ارث محروم کند، وصیت مزبور نافذ نیست.
    ماده 838- موصی می‌تواند از وصیت خود رجوع کند.
    ماده 839- اگر موصی ثانیاً وصیتی برخلاف وصیت اول نماید، وصیت دوم صحیح است.
     

فصل سوم: در موصی به
ماده 840- وصیت به صرف مال در امر غیر مشروع باطل است.
ماده 841- موصی به باید ملک موصی باشد و وصیت به مال غیر، ولو با اجازه مالک، باطل است.
ماده 842- ممکن است مالی را که هنوز موجود نشده است وصیت نمود.
ماده 843- وصیت به زیاده بر ثلث ترکه نافذ نیست، مگر به اجازه وراث؛ و اگر بعض از ورثه اجازه کند فقط نسبت به سهم او نافذ است.
ماده 844- هرگاه موصی به مال معینی باشد، آن مال تقویم می‌شود؛ اگر قیمت آن بیش از ثلث ترکه باشد، مازاد مال ورثه است مگر اینکه اجازه از ثلث کند.
ماده 845- میزان ثلث به اعتبار دارایی موصی در حین وفات معین می‌شود نه به اعتبار دارایی او در حین وصیت.
ماده 846- هر گاه موصی به منافع ملکی باشد، دائماً یا در مدت معین، به طریق ذیل از ثلث اخراج می‌شود:
بدواً عین ملک با منافع آن تقویم می‌شود، سپس ملک مزبور با ملاحظه مسلوب المنفعه بودن در مدت وصیت تقویم شده تفاوت بین دو قیمت از ثلث حساب می‌شود.
اگر موصی به منافع دائمی ملک بوده و بدین جهت عین ملک قیمتی نداشته باشد، قیمت ملک با ملاحظه منافع از ثلث محسوب می‌شود.
ماده 847- اگر موصی به کلی باشد تعیین فرد با ورثه است، مگر اینکه در وصیت طور دیگر مقرر شده باشد.
ماده 848- اگر موصی به جزء مشاع ترکه باشد، مثل ربع یا ثلث، موصی له با ورثه در همان مقدار از ترکه مشاعاً شریک خواهد بود.
ماده 849- اگر موصی زیاده بر ثلث را به ترتیب معینی وصیت به اموری کرده باشد و ورثه زیاده بر ثلث را اجازه نکنند، به همان ترتیبی که وصیت کرده است از ترکه خارج می‌شود تا میزان ثلث و زاید بر ثلث باطل خواهد شد، و اگر وصیت به تمام یکدفعه باشد، زیاده از همه کسر می‌شود.

  • فصل چهارم: در موصی له
    ماده 850- موصی له باید موجود باشد و بتواند مالک چیزی بشود که برای او وصیت شده است.
    ماده 851- وصیت برای حمل صحیح است، لیکن تملک او منوط است بر اینکه زنده متولد شود.
    ماده 852- اگر حمل در نتیجه جرمی سقط شود، موصی به به ورثه او می‌رسد، مگر اینکه جرم مانع ارث باشد.
    ماده 853- اگر موصی لهم متعدد و محصور باشند موصی به بین آنها بالسویه تقسیم می‌شود، مگر اینکه موصی طور دیگر مقرر داشته باشد.

  • فصل پنجم: در وصی
    ماده 854- موصی می‌تواند یک یا چند نفر وصی معین نماید. در صورت تعدد، اوصیاء باید مجتمعاً عمل به وصیت کنند، مگر در صورت تصریح به استقلال هر یک.
    ماده 855- موصی می‌تواند چند نفر را به نحو ترتیب وصی معین کند: به این طریق که اگر اولی فوت کرد دومی وصی باشد و اگر دومی فوت کرد سومی باشد و هکذا.
    ماده 856- صغیر را می‌توان به اتفاق یک نفر کبیر وصی قرار داد. در این صورت، اجراء وصایا با کبیر خواهد بود تا موقع بلوغ و رشد صغیر.
    ماده 857- موصی می‌تواند یک نفر را برای نظارت در عملیات وصی معین نماید.
    حدود اختیارات ناظر به طریقی خواهد بود که موصی مقرر داشته است یا از قرائن معلوم شود.
    ماده 858- وصی نسبت به اموالی که بر حسب وصیت در ید او می‌باشد حکم امین را دارد و ضامن نمی‌شود مگر در صورت تعدی و تفریط.
    ماده 859- وصی باید بر طبق وصایای موصی رفتار کند و الا ضامن و منعزل است.
    ماده 860- غیر از پدر و جد پدری کس دیگر حق ندارد بر صغیر وصی معین کند
     
  •  امّا تعریف الوصیّة لغة واصطلاحا:
  •  وصیّت درلغت به معنی وصل است عرب گوید: ارض واصیة ، بمعنی : متّصلة النبات .( مفردات راغب / مادّة : وصی ) ودراصطلاح فقهاء ( عرف متشرّعة یا عرف شرع )عبارت است از: تملیک عین ویا منفعت بلا عوض بعد از مرگ، وازاین معنی دانسته می شود که وصیّت حقیقت شرعیّه است وعرب این معنی را نمی شناخته وشرع برای این معنی وضع کرده است لذا ازپیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم مرویّ است که فرمودند: من مات بغیر وصیّة مات میتة جاهلیّة ، واین کلام دلیل است که اعراب جاهلی این معنی را نمی شناختند. و کلمه وصیّت اسم مصدر است برای ایصاء، گفته میشود:اوصی زید وصیّة لعمروٍ، ودراینجا لازم است فرق بین مصدرواسم مصدربیان شود پس گوئیم: اسم مصدراسم است برای آن معانی متصوّرة که فاعل  برای تحصیل آن فعل انجام می دهد ومصدر همان فعلی است که فاعل درخارج ایجاد میکند، مثلا عطاء  معنای شناخته شده برای انسان است وزمانیکه فاعل این معنی را درخارج ایجاد کنداعطاء است وهمچنین  وصیّة معنائی است که شناخته شده است که عبارت باشد ازهمان نوشته ای که بواسطه آنشخصی  مالک عینی بعد از فوت موصی میشود وانجام این وصیّة ایصاء است. بنابراین کسانی که گفته اند : وصیّة مشتقّ است از: وَصَی یَصی و یا : وصّی یُوَصّی ازباب تفعیل اشتباه است زیرا به فاعل آن مُوصِی ازباب اِفعال گفته میشود نه مُوَصِّی ازباب تفعیل ونه واصی ثلاثی مجرد. وهمچنین فعل مستعمل ازآن درلسان شرع ومتشرّعة اوصی یوصی ازباب اِفعال است، قال الله تعالی : یُوصیکم الله فی اولادکم ( النساء / 11) ای: یحملکم الله علی الوصیّة فی حقّ اولادکم وقال : من بعد  وصیّة توصون بها ( النساء /12) وامّا توصیة پس هرکجا درقرآن استعمال شده متضمّن معنای وعظ  ونصیحت است کما قال تعالی : ووصّی بها ابراهیم بنیه ( البقرة / 132) وقال ایضاً: ووصّینا الانسان(العنکبوت / 8). وهمچنین مصطلح فقهاء چنین است که به وصیّت تملیکی وصیّة گویند وبه وصیّت عهدی وِصایة بکسر واو گویند، بخاطراینکه وزن فِعالة بکسسرفاء درکلام عرب کثیراً برای صِناعات ووِلایات استعمال می شود به حیثی که بصورت قیاس عربیّت درآمده مثل: خِیاطة ونِجارة ومثل: وِکالة وخِلافة، بنابراین معنای وِصایة عبارت است از: حسن القیام علی الوصیّة، چنانچه ازکلام ابن قتیبة درادب الکاتب (ص/471)  مفهوم است. وامّا فرق بین وصیّت وهبة پس وصیّت تملیک مقیّد به بعدازفوت وهبة تملیک مقیّد به قبل ازفوت است. وامّا آیا وصیّت واجب است یا مستحبّ ؟ پس گوئیم: آیه شریفه : کتب علیکم اذا حضراحدکم الموت ان  ترک خیراً الوصیّة للوالدین والاقربین بالمعروف حقّاً علی المتّقین ، ( البقرة /180 ) دلالت بروجوب مؤکّد دارد زیرا اولّاً لفظ کتب درقرآن بمعنی فرض ووجوب است مثل : کتب علیکم الصیام ، ( البقرة/183 ) ومثل: انّ الصلوة کانت علی المؤمنین کتاباً موقوتاً، ( النساء / 103) وقال ابن العربی المالکی فی احکام القرآن: المعنی: ثبت علیکم فی اللوح الاوّل  الّذی لا یدخله نسخ ولا یلحقه تبدیل. ( ج-1/ص-70) وثانیاً کلمه حقّاً که مفعول مطلق است معنای کتب را تأکید کرده، قال الجصّاص الحنفیّ فی احکام القرآن: ولا شیئ فی الفاظ الوجوب آکد من قول القائل: هذا حقّ علیک.(ج-1/ ص-203) واگرازکتب مجاز یعنی غیرازوجوب قصد شده بود جایز نبود مؤّکد به مفعول مطلق شود زیرا جایزنیست گفته شود: قتلتُ زیداً قتلاً درحالی که اورا شدیداً زده باشی ومبالغةً لفظ قتل را بکاربرده باشی. بهرحال دروجوب وعدم وجوب وصیّت اختلاف است، وظاهرازکلام مجمع البیان ثبوت وجوب وعدم نسخ است قال: اختلف فی هذه الآیة فقیل: انّها منسوخة وقیل : انّها منسوخة فی المواریث ثابتة فی غیرالوارث وقیل: انّها غیرمنسوخة اصلاً وهوالصحیح عندالمحقّقین من اصحابنا.(مجمع البیان/ص-267) وقطب الدین راوندی درکتاب فقه القرآن گفته:معنی کتب،فُرض الّا انّه هنا معناه الحثّ والترغیب دون الفرض والایجاب (فقه القران-ج2/ص-299) درواقع وجوب آیه را منسوخ می داند اگرچه گفته: ومن ادّعی نسخ الآیة فلا نسلّم له ذلک بلا دلیل.(مصدرسابق) وجمیع فقهاء شیعه به دلیل اجماع برعدم وجوب وصیّت قائل به ندب واستحباب وصیّت هستند، درحالیکه چنانچه گفتیم اراده معنای ندب ازلفظ «کُتِبَ» مجازاست ومجازمؤکّد به مفعول مطلق نمی شود علاوه احادیث: الوصیّة حقّ علی کلّ مسلم، و: من لم یحسن عند الموت وصیّته کان نقصاً فی مروئته وعقله، و:من لم یوص عند موته لذوی قرابته ممن لایرثه فقد ختم عمله بمعصیة،و: من مات بغیروصیّة مات میتة جاهلیّة،و: الوصیّة تمام ما نقص من الزکوة،و: لاینبغی للمسلم ان یبیت الّاو وصیّته تحت رأسه،که درکتاب الحدائق الناضرة (ج-22/ص 376 به بعد)موجود است دلالت بروجوب  دارد اگرچه شیخ یوسف بحرانی گفته: وانّما حملناه علی الاستحباب وان کان ظاهره الوجوب لما رواه العیّاشی عن ابی بصیرفی الصحیح عن احدهما علیهما السلام فی قوله تعالی: کتب علیکم اذا حضراحدکم الموت ان ترک خیراً الوصیّة للوالدین والاقربین، قال: منسوخة، نسختها آیة الفرائض.(ج-22/ص-380) وما ازقطب الدین راوندی نقل کردیم که گفت: ومن ادّعی نسخ الآیة فلانسلّم له ذلک بلا دلیل. علاوه اینکه اجماع درنزد شیعه درحکم خبرواحد است وجایز نیست نسخ قرآن توسّط خبرواحد بلکه متواترنیز، اذ لا ینسخ القرآن الّا القرآن،قال الله تبارک وتعالی:ما ننسخ من آیة اوننسها نأت بخیرمنها اومثلها،(البقرة/106) واخبارمثل قرآن نیست، قال فی فقه القرآن:ولایجوزان ینسخ بما یقتضی الظنّ کتاب الله الّذی یوجب العمل (فقه القرآن-ج2/ص-306) وشیخ طوسی درکتاب خلاف بعدازاینکه گفته:مستحبّ است وصیّت برای اقاربی که ارث میبرند ولی حاجب دارند مثل: خواهرهمراه فرزند، گفته: وذهبت طائفة الی انّ الوصیّة واجبة لهؤلاء، ودرردّ آنها گفته : دلیلنا انّ الاصل براءة الذمّة وایجابها یحتاج الی دلیل. (الخلاف-ج4/  ص136) وجواب ازکلام شیخ این است که: دلیل برایجاب آیه شریفه است وبا وجود آن استدلال به اصل نمی شود. وازمخالفین حسن وطاووس وابن المسیّب وزهری قائل  به وجوب مطلق هستند یعنی درمال  کثیروقلیل علی ما حکی عنهم ابومنصوربغدادی درکتاب ناسخ ومنسوخ (ص- 238 ) . بنابراین اگرقائل بوجوب شویم ،این وجوب مشروط است نه مطلق، زیرا اذا درآیه شریفه ظرف است  برای کُتِبَ بنابراین وجوب درزمان آشکارشدن علائم موت است پس قبل ازآن واجب نیست، وکُتِبَ در معنی جواب شرط برای اِن ترک خیراً است بنابراین وجوب مشروط به دارا بودن مال کثیراست وگفته شده: لایقال للمال خیرحتّی یکون کثیراً، (مفردات راغب- مادّة خیر) وچون کُتِبَ را دلیل برجواب شرط قراردادیم بنابراین زمان آن مستقبل می شود والّا زمان آن ماضی است وغیرقابل تعلیق وشرط نیزبدون جواب میماند، وللوالدین والاقربین متعلّق به الوصیّة است بنابراین وجوب وصیّت مشروط به وجودوالدین واقربین میشود پس اگرکسی والدین اودرقید حیات نباشند ویا درشهری باشد که دسترسی به اقربین ندارد وجوب وصیّت ازبین میرود وهمچنین اگرکسی که دارای مال کثیراست وخیلی کم ازآنرا وصیّت کند به معروف عمل نکرده وهمچنین اگر اقرباء فقیر دارد ولی برای اغنیاء وصیّت کند نیز خلاف معروف  رفتار کرده است.


« چهارشنبه 91/12/30 » « @ » « » C o m m e n t »
دربــــاره وبـــلاگ

@
یکی از اهداف ایجاد وبلاگ چنانکه امام صادق علیه السلام می فرماید : بنویس ومنتشر ساز دانش خود را در میان برادران دینی ات؛ پس چون مرگت فرا رسد، کتابهای خود را میراث اولادت قرار بده؛ زیرا براستی زمان آشفتگی و هرج و مرجی بر مردم خواهد آمد که در آن جُز به کتب خودشان اُنس نمی گیرند! می نویسم تا حداقل صله ای با برادران و خواهران ایمانی در عالم مجازی داشته باشم و ...
سایت های ویـــــژه و مفیــد
سایت هدایت
شَبـَــــــــــــــــکَة المِشــــــــــکاة الإسلامیــــــــــــــة ************************ شَبـَــــــــــــــــکَة المِشــــــــــکاة الإسلامیــــــــــــــة ************************ شَبـَــــــــــــــــکَة المِشــــــــــکاة الإسلامیــــــــــــــة ************************ شَبـَــــــــــــــــکَة المِشــــــــــکاة الإسلامیــــــــــــــة ************************
پروفایل نویسنده
آمـــــار وبـــــلاگ


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 83778